سفر
دیروز عزیز و باباجان از سفر کربلا برگشتند. من که خیلی دلم براشون تنگ شده بود لا مامان و بابا رفتیم فرودگاه . البته من توی راه خوابم برد و توی بغل بابایی خوابیدم. وقتی همگی برگشتیم عزیز اول عروسک منو بهم داد و کلی قربون صدقم رفت راستی یادم رفت بگم که عزیز منو که توی فرودگاه دید گریه می کرد ....
نویسنده :
مامان جون
7:27